سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

ورود کاروان سیدالشهدا علیه‌السلام به کربلا

شاعر : علیرضا خاکساری
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قالب شعر : 0

مسلم و مسعود و عـبدالله و جندب آمده            کربلا! حُر و حبیب و جون و شوذب آمده

شمع و هفـتاد و دو تا پروانۀ دلسـوخته            آفـتابـی در حـصار مـاه و کـوکب آمده


منـبری نـذر عـقـیله در حـرم برپا شده            اهل کـوفه! بـاز هم اسـتاد مکـتـب آمده

کربلا تا کوفه را دیگر قـرق باید کـنند            عـصـمت الله عـمـۀ سـادات زینب آمده

تک تک اصحاب گرم نوکری زینـبـند            هاشـمیـون حـافـظان روسری زیـنـبـنـد

در میان گور می‌لرزد ابوسفیان به خود            نسل فــتنه طعـمۀ روشنگری زیـنـبـنـد

ذوالفقار در نیامش بر کسی پوشیده نیست            در تحـیر از شکـوه حـیـدری زیـنـبـنـد

بـا دم کـوبـنـدۀ تکـبـیـر غـوغـایی شـده            کـربـلا با زینب کـبـری تـمـاشایی شده

شد قیامت این صدای نفخ صور محشر است            محشرِ امروز اذان‌های علی اکبر است

عطر و بوی مجتبی دارد مصلای حرم            کربلا مبهوت و حیران حسن‌های حرم

در مـیان خـیـمه با عـمـه تـبانی می‌کند            دختری شیرین زبان شیرین زبانی می‌کند

مشک ها پر می‌شود با دست آب ور از آب            خاطر آسوده سکینه خاطر آسوده رباب

گرم بازی با عـلی اصغـر تـمام بچه‌ها            دست پخـت ام کـلثـوم است شام بچه‌ها

تا رقیه خواب می‌آید به چشم اطهـرش            می‌شود دست عمو جان بالش زیر سرش

برقرار است امنیت در چادر ناموس دین            معجری دارد به سر بنت امیرالمومنین

تحت بیرق نجمه‌های خیمه در آسایش‌اند            با وجود حضرت عـباس در آرامش‌اند

صاعقه اما زمین را رنگ ماتم می‌زند            جمع اهل بیت را یکباره بر هم می‌زند

نزد خود می‌خواند آقا ریگ‌های داغ را            پـر کـند انـا الـیـه الـراجـعـون آفـاق را

گیرم آقا سر به راهش کرد ابن سعد را            وا کـند از سر چـگـونه قـاتـلـین بعد را

روضه مکشوف است پس دیگر چه جای گفتن است؟            دور تا دور خـیام او سـپاه دشـمن است

باغ سبزی پای هر نامه نشانش داده‌اند            کربلا اصلا کجای آن شبیه گلشن است

یک دل سیر از فرات آبی ننوشیده حسین            شمر بی‌انصاف در فکر شریعه بستن است

از نگاه خواهرش سنگین ترین روضه‌ها            روضۀ سخت وداع و روضۀ دل کندن است

عـرض انـدامی کـنـد بـین تـمام تـیـغ‌ها            خنجری که تشنۀ بوسه به پشت گردن است

از همین امروز تقـسیم غـنیمت می‌کنند            بین خولی و سنان دعوا سر پیراهن است

از منا تا نـیـنوا چـشم حـریص ساربان            داد می‌زد هر قدم انگشترش مال من است

گریه هم دارد غمش زیرا که بعد از کربلا            قافله سالار زینب زادۀ ذی الجوشن است

نقد و بررسی

متاسفانه چندی است بعضی از شعرای محترم با برهم زدن قواعد و قالب های شعری اشعار می سرایند که به درستی معلوم نیست آن را در چه غالبی میتوان گنجاند! هر چند سعی می کنند این اشعار را قالب غزل مثنوی نام بگذارند اما غزل مثنوی هم علیرغم اینکه پشتوانه چند ساله بیشتر ندارد و هیچ یک از قدما و اساتید بزرگ در این قالب شعر نسروده اند؛ باز هم باید داری اسلوبی و قواعدی باشد و همانطور که از نامش مشخص ابتدا با غزل شروع شده و سپس با ردیف و قافیه مثنوی ادامه می یابد اما اینکه هر چند بیت را با یک نوع قافیه سرود این نشانه ضعف و ناتوانی است و باید از آن پرهیز شود